رستارستا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

دختر پاییزی ما

رستا و بابا

رستای من شما خیلی بابایی هستی، خیلی وقتا دوس داری از دست بابا غذا بخوری، وقتی باهات بازی میکنه کلی می خندی، همش تو گریه هات اسمشو صدا میزنی، وقتی لباس جدیدی می پوشی سریع میری خودتو بهش نشون میدی، صبحها که از خواب بیدار میشی اگه بابایی خونه باشه میری کنارش میشینی و با همدیگه تلویزیون نیگا می کنید، شبا که می خوای بخوابی کلی براش بوس می فرستی و بهش شب بخیر میگی، جدیدا هم وقتی بابایی میره بیرون پشت سرش گریه می کنی و کلی کارای دیگه، البته بابایی هم خیلی عاشق شماست ...شما باید  خدای مهربون رو خیلی شکر کنی که بابای به این خوبی داری...غیر از بابای خوب شما دوتا باباجون خوب هم داری، یکی از اونا که بیشتر می بینیش باباجون غلامرضاست، از خوبی و...
17 ارديبهشت 1394

هر روز من روز توست

دخترک عزیزم تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارم تو را به خاطر عطر نان گرم براي برفي که آب مي شود دوست مي دارم تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم تو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارم تو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم براي اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت لبخندي که محو شد و هيچ گاه نشکفت دوست مي دارم تو را به خاطر خاطره ها دوست مي دارم براي پشت کردن به آرزوهاي محال به خاطر نابودي توهم و خيال دوست مي دارم تو را براي دوست داشتن دوست مي دارم . هر روز در کنار تو احساس می کنم روی بهشت ایستاده ام، چشم های تو نزدیک ترین راه رسیدن به خداست و لبخند تو لبخند خداست...چقدر خوشبختم که مادر توام ...
17 ارديبهشت 1394
1